ماتیو رو تو ویتنام دیدم، همون روستایی که رفته بودم برای کار داوطلبانه و تدریس به بچهها. قد بسیار بلند و موهای بلوندش، تو مردم اون روستا به شدت به چشم میاومد و هیچ وعده غذای مجانی مدرسه که تشکیل شده بود از برنج و بادوم زمینی رو از دست نمیداد و بعد دو هفته فهمیدم جز یه کتاب و چندتا دونه لباس و یه دمپایی، یک سال پیش با صد دلار از استرالیا و از زندگی گرفهش با خانواده، راه افتاده ببینه به کجا میرسه! بهم میگفت اومدم زندگی با سختی، لذتهای جدید، کار در سفر طولانی و ارتباط با مردم یاد بگیرم! -
.
-
تیا، اهل هند بود و تو هاستل زنگبار دیدمش. میگفت از همسرش که طلاق گرفته و پولی از ازدواج دستش اومده تصمیم گرفته بره سفر. اوایل فکر میکرده این کار بیشتر باکلاسه و باید به بقیه ثابت کنه زندگیش بهتر از قبله. میخندید میگفت اوایل فقط اروپا! هتل و غذاهایی که عکسهاش شیک تر از خودش بود!
یه بار یکی رو دیدم که میگفت با بودجهی سه ماه من، سه ساله تو سفره. یه مدت باهم سفر رفتیم. فهمیدم ارزون سفر کردن یه نوع انتخابه و یه لذت اختصاصی که نباید به همه بگی. تو هم به کسی نگو دست زیاد میشه:)) بعد با جدیت رو بهم کرد و گفت بنظرت چرا اروپاییها میان هند سالها سفر و ما هندیا در حسرت اروپا میمیریم؟! -
.
-
هَنسون رو خیلیها یادشونه دوچرخه سواری که یک سال پیش با دوچرخه از مای راه افتاده بود و من در بلغارستان دیدمش. یکی از کمخرجترین مسافرایی که دیدم. یک ماه بعد، یک شب مهتابی که هنسون رو که دوباره تو آلبانی دیدم، مست لب ساحل برام اعتراف کرد که یک سال پیش به شدت افسرده بوده. مخصوصا بعد از خودکشی پدرش آخرین بازمانده خانوادهش بعد از تلاش به خودکشیش، دکترش بهش میگه "از مای تا دورترین کشور رکاب بزن و بعد اونجا اگه خواستی خودت رو بکش"
سه سال بعد هنسون از سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا گذشته، اما به امریکای جنوبی که هدفش بود نرفته و برگشته مای و کار رو شروع کرده!
-
بعد چندماه کار تو تهران و آماده شدن خونهای که منتظرش بودم، کوله رو جمع میکنم و با بودجهای کم میام سفر یه ماهه. حالا بعد این همه سال و هزاران آدمی که در سفرهای ارزون دیدم، میدونم نه داستان عجیبی برای سفر ارزون دارم نه دلیلی جز اینکه سختیهای سفر، باعث میشه بتونم طولانیتر سفر کنم. و با هاستلهای خسته و آشپزی با امکانات کم، از طبیعت و شهر و تجربیات جدیو لذت میبرم، و بعد به خونه برمیگردم که یادم باشه غذا، جایخواب گرم و بوی تمیز لباسهای از ماشین در اومده، دارایی بزرگیه که یادمون میره!
درباره این سایت