باگان شهر هزار معبد و شهر جادویی میانمار. شهری که میگن نباید غروب و طلوع‌های طلاییش رو از دست بدی! درباره باگان و معابد و جادوی شهری که انگار در رویاهات داری میبینیش بزودی مینویسم، اما اومدم اینجا که از گمشده‌ی کوچیک اما مهمی بنویسم که من و خیلی‌ها به دنبالشیم. از لحظه‌ی رهاییِ ذهن از قوانین بی‌منطق ولی قبول شده‌ی زندگی، از بند‌های سنتی روزمره و از ترس‌های بی‌دلیل مغز.
-
دم غروب در اولین روز سفر در باگان، موتور گرفتیم و من با هُل کوچیکی از همسفر، بالاخره از ترس ِبه کسی زدن یا زمین خوردنم گذشتم و در شهر جادویی آزادانه چرخیدم. خوردن باد ملایم و نور آفتاب به صورتم و دیدن هزاران معبد بزرگ کوچیک، دیدن زندگی ساده و زیبای روستایی، غروب و سکوت منطقه بر روی درختان و معابد یادم انداخت که چقدر زندگی در شهر سرعت بالایی داره و چقدر این سرعت و این قوانین نانوشته‌ی بی منطق شهری باعث میشه یادم بره روزمره و کیفیت زندگی آدم میتونه با تغییرات کوچیک و رد شدن از یه سری خواسته‌های الکی ذهن و یه سری قوانین سنتی، بهتر بشه و مهم‌تر از اون و چقدر این بهتر شدن، هدف زندگی برای رسیدن به خوشبختیه؟ نکنه هر قدم که بهتر میشیم استرس جدیدی برای مرحله بعدی از بهتر شدن به ما بده جوری که نذاره از لحظه، از روز لذت ببریم؟ نکنه موتور سواری و لذت حرکت نذاره زیبایی غروب، عظمت معابد و سادگی زندگی رو نبینم؟ باید بیشتر حواسم باشه که همزمان که کنترل و تعادل حرکت موتور رو به دست میگیرم بتونم راه و اطرافم رو ببینم و از همه‌ی این اتفاق لذت ببرم
-

پ. ن : یه قدم دیگه نزدیک شدم به خریدن موتور برقی برای رفت‌وآمد درتهران دودی!
پ. ن اا: خیلی خوبه یکی هلت بده که سوار شی و موتور رو برونی، اما بهتر از اون اینه که بهت اعتماد کنه و در مسیر خاکی ترکت بشینه! :))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت گاز هاي طبي و صنعتي اردستان Nicole هارمونی کویر شیوا رایانه بیت کوین سلواچت,سلوا چت,ملودی چت,بیرجند چت,مشهد چت,مشتی چت شهاب میررفیعی آموزش و تدریس بیوشیمی اينورتر دلتا c200 فصل بهار